کتابخانه ای در انگلستان بنا شد زیرا ساختمان قبلی قدیمی بود.
اما برای انتقال میلیون ها کتاب 📚 بودجه کافی در دسترس نبود.
تنها حلال مشکلات کارمند جوان کتابخانه بود.
او آگهی منتشر کرد:
همه می توانند به رایگان کتابها را امانت بگیرند و برای بازگرداندن به نشانی جدید تحویل دهند. 😀
برای موفقیت کافیست کمی متفاوت بیندیشیم … 👌
#خلاقیت
📗حکیم دانا
▪️محمدشاه قاجار از میرزا آقاسی پرسید حوض جلوی عمارت، گنجایش چند کاسه آب را دارد؟
حاجی میرزا هر چه فکر کرد، نتوانست جواب دهد و ناچار گفت قربان، من سواد کافی ندارم، بهتر است از حکما بپرسید.
حکیمی را آوردند و شاه سؤال خود را تکرار کرد.
▫️حکیم گفت قربان، تا کاسه چه اندازه باشد.
شاه پرسید منظورت چیست؟
گفت اگر کاسه به اندازه نصف حوض باشد، دو کاسه؛ اگر به اندازه ثلث آن باشد، سه کاسه و اگر به اندازه ربع آن باشد، چهار کاسه و … .
شاه، وسط حرفش پرید و گفت کافی است، بقیه را فهمیدم.
دستور داد انعامی به حکیم دادند.
اتفاقا از وقتی نمره مدارس دبستانی حذف شد، مشق بچه ها رو خیلی ساده گرفتن و مثل دهه پنجاه و شصت و حتی هفتاد نیست یه سری چیزا هم کلا نابود شد
یکی از موارد درک مطلب فارسیه
طرف فارسی رو از رو غلط میخونه، غلط تعبیر میکنه و براساس همون غلط خوندن و غلط تعبیر کردن جواب میده
به این میگن بی‌سوادی
در نتیجه تا چند سال دیگه متاسفانه یه نسل بی سواد تو جامعه قراره روی کار بیان
همیشه آرزو داشت وقتی به کربلا معلی مشرف شد اول به زیارت حضرت ابوالفضل (ع) و بعد به زیارت امام حسین (علیه السلام) برود. زمانی که نخستین بار با موکب به سفر اربعین رفت در ساعت استراحت کاریش تصمیم گرفت به زیارت امام حسین و بعد به زیارت حضرت ابوالفضل علیهما السلام برود.
میگفت آرزویی که همیشه در دل داشتم را فراموش کرده بودم. در آن ساعت که به زیارت امام رفت به دلیل ازدحام جمعیت کفشداری کفش هایشان را نپذیرفت و با خود تصمیم گرفت اول به زیارت حضرت ابوالفضل برود.
مشغول نماز زیارت شد در همان هنگام یاد آرزوی قلبیش افتاد؛ ناخودآگاه متوجه شد که چه بی اختیار اول به حرم حضرت ابوالفضل مشرف شده است و اشک تمام صورتش را پوشانده بود و به یاد تحقق خواسته دلش می گریست.
#روایت_موکب
#امام_حسین
#اربعین
 |
