موضوع: "شعر"
قدر جوانی
کنون قدر جوانی را بدانید
به عیش ونوش زمان را بگذرانید
بکن شادی تورا باغم چه کاراست
غم وشادی روال روزگار است
نسیمآسا دمی بر سبزه بنگر
گهی برگل ؛گهی بر لاله بنگر
گهی با مهربانان همزبان شو
گهی با دشمنان هم مهربان شو
بقای عمر را وقت آن قَدَر نیست
چوفصل گل صباحی بیشتر نیست
✍عالیه کشاورز؛ شاعر دامغانی
اینم یک انرژی مثبت از #مولانا
حقیقت ??
نه به رنگ است و نه بـو
نه به هـآی است ونه هو
نه به ایـن است ُ نه او
نه به جام است و سبو
گر به این نقطه رسیدی
به تو سر بسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را
آنچه گفتند و سرودند
تـو آنـی
خود تو جان جهانی
گـر نهانی و عیـانی
تو همانی که همه عُمر
به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی
همه اسرار نهانی
امشب غم دیروز و پریروز و
فلان سـال و فلان حـال
و فلان مال که بر باد فنا رفت…نخـور
به خدا حسرت دیروز عذاب است
مردم شهر به هوشید…؟
هر چه دارید و ندارید بپوشید
و برقصید و بخندید که امشب
سر هر کوچه خـدا هست
روی دیوار دل خود بنویسید خـدا هسـت
نه یکبار و نه ده بار که صد بار
به ایمان و تواضع بنویسید
خـــــدا هســـــت…
خـــــدا هســـــت…
خـــــدا هـســـت
من تا الان نمیدونستم مثنوی هفتاد من چیه …!؟
فکر میکردم به خاطر طولانی بودن یا وزین بودن مثنویه!!!
ولی این شعر مولوی داستان هفتاد من مثنوی را برای شما و من روشن میکنه …
فوق العاده است ،
مثنوی هفتاد “من” مولوی:
مَن(1) اگر با مَن(٢) نباشم میشَوَم تنهاترین
کیست با مَن(٣) گر شَوَم مَن(4) باشد از مَن(5) ماترین
مَن(6) نمیدانم کیاَم مَن(٧) لیک یک مَن(٨) در مَن(٩) است
آن که تکلیف مَنَ(١0) اَش با مَن(١١) مَنِ(١٢) مَن(١٣) روشن است
مَن(١4) اگر از مَن(١5) بپرسم ای مَن(١6)دیدهای ای همزاد مَن(١٧)
ای مَنِ(١٨) غمگین مَن(١٩) در لحظههای شاد مَن(٢0)
هرچه از مَن(٢١) یا مَنِ(٢٢) مَن(٢٣) در مَنِ(٢4) مَن(٢5) دیدهای
مثل مَن(٢6) وقتی که با مَن(٢٧) میشوی، خندیدهای
هیچ کس با مَن(٢٨) چنان مَن(٢٩) مردم آزاری نکرد
این مَنِ(٣0) مَن(٣١) هم نشست و مثل مَن(٣٢) کاری نکرد
ای مَنِ(٣٣) با مَن(٣4) که بی مَن(٣5) مَن(٣6) تر از مَن(٣٧) میشوی
هرچه هم مَن(٣٨) مَن(٣٩)کنی، حاشا شوی چون مَن(40) قوی
مَن(4١) مَنِ(4٢) مَن(4٣) مَن(44) مَنِ(45) بیرنگ و بیتأثیر نیست
هیچ کس با مَن(46) مَنِ(47) مَن(48) مثل مَن(49) درگیر نیست
کیست این مَن(50)؟ این مَنِ(51) با مَن(52) زِ مَن(53) بیگانهتر
این مَنِ(54) مَن(55) مَن(56) کُنِ از مَن(57) کمی دیوانهتر؟
زیر بارانِ مَن(58) از مَن(59) پُر شدن دشوار نیست
ورنه مَن(60) مَن (61) کردنِ مَن(62) از مَنِ(63) مَن(64) عار نیست
راستی… این قدر مَن(65) را از کجا آوردهام!؟
بعد هر مَن(66) بار دیگر مَن(67) چرا آوردهام!؟
در دهانِ مَن(68) نمیدانم چه شد، افتاد مَن(69)
مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من(70)…!!!
🌹 🌷 🌺 🌹 🌷 🌺
کاش می شد قلب ها💓💓💓 آباد بود
کینه و غمها:|:|:| بدست باد🍃🍃🍃 بود
کاش می شد دل💟💟💟 فراموشی نداشت
نم نم بارون☔☔☔ هم آغوشی نداشت
کاش می شد کاشهای زندگی،
گم شوند پشت نقاب زندگی🌇🌇🌇
کاش می شد کاشها مهمان شوند،
در میان غصه ها پنهان شوند…🙏🙏🙏
👤نیما یوشیج