N.rezaei1362

داستان هفتاد من مثنوی

ارسال شده در 26 فروردین 1401 توسط پارلا در شعر, شعر

​من تا الان نمیدونستم مثنوی هفتاد من چیه …!؟
فکر میکردم به خاطر طولانی بودن یا وزین بودن مثنویه!!!
ولی این شعر مولوی داستان هفتاد من مثنوی را برای شما و من روشن میکنه … 
فوق العاده است ،
مثنوی هفتاد “من” مولوی:
مَن(1) اگر با مَن(٢) نباشم میشَوَم تنهاترین
کیست با مَن(٣) گر شَوَم مَن(4) باشد از مَن(5) ماترین
مَن(6) نمیدانم کی‌اَم مَن(٧) لیک یک مَن(٨) در مَن(٩) است
آن که تکلیف مَنَ(١0) اَش با مَن(١١) مَنِ(١٢) مَن(١٣) روشن است
مَن(١4) اگر از مَن(١5) بپرسم ای مَن(١6)دیده‌ای ای همزاد مَن(١٧)
ای مَنِ(١٨) غمگین مَن(١٩) در لحظه‌های شاد مَن(٢0)
هرچه از مَن(٢١) یا مَنِ(٢٢) مَن(٢٣) در مَنِ(٢4) مَن(٢5) دیده‌ای
مثل مَن(٢6) وقتی که با مَن(٢٧) میشوی، خندیده‌ای
هیچ کس با مَن(٢٨) چنان مَن(٢٩) مردم آزاری نکرد
این مَنِ(٣0) مَن(٣١) هم نشست و مثل مَن(٣٢) کاری نکرد
ای مَنِ(٣٣) با مَن(٣4) که بی مَن(٣5) مَن(٣6) تر از مَن(٣٧) میشوی
هرچه هم مَن(٣٨) مَن(٣٩)کنی، حاشا شوی چون مَن(40) قوی
مَن(4١) مَنِ(4٢) مَن(4٣) مَن(44) مَنِ(45) بی‌رنگ و بی‌تأثیر نیست
هیچ کس با مَن(46) مَنِ(47) مَن(48) مثل مَن(49) درگیر نیست
کیست این مَن(50)؟ این مَنِ(51) با مَن(52) زِ مَن(53) بیگانه‌تر
این مَنِ(54) مَن(55) مَن(56) کُنِ از مَن(57) کمی دیوانه‌تر؟
زیر بارانِ مَن(58) از مَن(59) پُر شدن دشوار نیست
ورنه مَن(60) مَن (61) کردنِ مَن(62) از مَنِ(63) مَن(64) عار نیست
راستی… این قدر مَن(65) را از کجا آورده‌ام!؟
بعد هر مَن(66) بار دیگر مَن(67) چرا آورده‌ام!؟
در دهانِ مَن(68) نمیدانم چه شد، افتاد مَن(69)
مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من(70)…!!!

🌹 🌷 🌺 🌹 🌷 🌺

داستان هفتاد من مثنوی نظر دهید »

عکس نوشته قرآنی

ارسال شده در 26 فروردین 1401 توسط پارلا در عکس, عكس نوشته, آیات قرآن

قَدْ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ   بقره|144

🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸

نگاه‌های انتظارآمیزت به سوی آسمان را می‌بینیم…

عکس نوشته عکس نوشته قرآنی عکس نوشته مذهبی. نظر دهید »

دعاي روز سيزدهم ماه مبارك رمضان

ارسال شده در 26 فروردین 1401 توسط پارلا در مناسبتی, عکس, مناجات, دعا

? #متن_دعای_روزسیزدهم ?‍↶ دعــاے روز سیزدهـم↷?‍ ??مــ?ــاه مـبـارڪ رمضــان??        ✨بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم✨ 〖اَلّلهُمَّ طَهِّرنی فیهِ مِنَ الدَنَسِ وَالأقْذارِ وَ صَبِّرنی فیهِ عَلى کائِناتِ الأقْدارِ وَ وَفّقْنی فیهِ لِلتّقى وَ صُحْبةِ الأبْرارِ بِعَوْنِکَ یا قُرّةَ عَیْنِ المَساکین〗           ✨❥❥◆✧?✧◆❥❥✨ 【خدایا در این روز از چرک و آلودگی پاکیزه‌ام کن و به آنچه مقدر است و شدنى‌ها شکیبائیم ده و براى تقوى و هم‌نشینى با نیکان توفیقم ده، به یاریت اى روشنى چشم مستمندان】             «« الهــی آمیــن»» #التماس_دعا  #ویژه_ماه_مبارک_رمضان

نظر دهید »

دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان

ارسال شده در 25 فروردین 1401 توسط پارلا در مناسبتی, عكس نوشته

🌙 دعای روز دوازدهم ماه رمضان

🌱اللّهُمَّ زَینِّی فِیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ اسْتُرْنِی فِیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکفَافِ وَ احْمِلْنِی فِیهِ عَلَی الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ وَ آمِنِّی فِیهِ مِنْ کلِّ مَا أَخَافُ بِعِصْمَتِک یا عِصْمَةَ الْخَائِفِینَ.

🍃 خدایا مرا در این ماه به پوشش و پاکدامنی بیارای و به لباس قناعت و اکتفا به اندازه حاجت بپوشان و بر عدالت و انصاف وادارم نما، و مرا در این ماه از هرچه می‌ترسم ایمنی بخش، به نگهداری‌ات ای نگهدارنده هراسندگان.

#ماه_مبارک_رمضان

#دعای_روز_دوازدهم
   
🌿🌺🌸🌹🌿

دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان نظر دهید »

ضرب المثل

ارسال شده در 24 فروردین 1401 توسط پارلا در بدون موضوع, ضرب المثل

پیوند: #ضرب المثل پارسي

روزی مرد روستایی با پسرش از ده راه افتادند بروند شهر. مقداری راه که رفتند یک نعل پیدا کردند. مرد روستایی به پسرش گفت: نعل را بردار که به کار می خورد. پسر جواب داد: این نعل آهنی به زحمت برداشتنش نمی ارزد.
مرد خودش نعل را برداشت و توی جیبش گذاشت. وقتی به آبادی وسط راه رسیدند نعل را به یک نعل فروش فروختند و با پولش مقداری گیلاس خریدند و به راه خودشان ادامه دادند تا به صحرا رسیدند.
در صحرا آب نبود و پسر داشت از تشنگی هلاک می شد. مرد که جلوتر از پسرش می رفت یکی از گیلاسها را به زمین انداخت. پسر دولا شد و گیلاس را از زمین برداشت. چند قدم دیگر که رفتند مرد روستایی دوباره یک دانه گیلاس به زمین انداخت و باز پسرش دانه گیلاس را برداشت و خورد.
خلاصه تا به آب و آبادی رسیدند هر چند قدمی که می رفتند مرد یک دانه از گیلاسها را به زمین انداخت و پسر هم آن را بر می داشت و می خورد. آخر کار مرد رو کرد به پسرش و گفت:
یادت هست که گفتم آن نعل را بردار، گفتی به زحمتش نمی ارزد؟ پسر گفت: بله یادم هست. پدر گفت:
دیدی که من آن را برداشتم و با پولش گیلاس خریدم؛ اما یکجا ندادمت. برای اینکه مطلب خوب متوجه بشوی، گیلاسها سی و هفت دانه بود و تو سی و هفت بار به خودت زحمت دادی و آنها را از زمین برداشتی؛ اما یک بار به خودت زحمت ندادی که نعل را برداری بدان: هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید…

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 47
  • 48
  • 49
  • ...
  • 50
  • ...
  • 51
  • 52
  • 53
  • ...
  • 54
  • ...
  • 55
  • 56
  • 57
  • ...
  • 87
 خانه
 و لربک فاصبر
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

N.rezaei1362

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آشپزی
  • آیات قرآن
  • احکام
  • اخبار
  • انرژی مثبت
  • بدون موضوع
  • حکایت
  • خاطرات
  • خانواده
  • داستانک
  • دعا
  • سخن بزرگان
  • شعر
  • شعر
  • ضرب المثل
  • طبیعت
  • طنز
  • عکس
    • عكس نوشته
  • فرزندپروری
  • متن ادبی
  • مناجات
  • مناسبتی
  • مهارت ها
  • مهدویت
  • ورزش
  • يادبودها
  • پاسخ به پرسش‌ها
  • پندانه
  • پیام روزانه
  • کارتولیدی
  • کلیپ

Random photo

یک صحنه در اینستاگرام و حرفی که بر دلم نشست...

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان