N.rezaei1362

و قلیل من عبادی الشکور

ارسال شده در 24 اردیبهشت 1398 توسط پارلا در بدون موضوع

ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﺳﻦ ٧٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﭼﺎﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺪﺕ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﺒﻮﺩ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﺩارو ، ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻪ
ﺍﻭ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻋﻤﻞ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﺩﺍﺩ و ﻣﺮﺩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩ …
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺧﺺ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ بیمارستان ، برگ تسویه حساب ﺭﺍ به پیرمرد ﺩﺍﺩن تا هزینه ی جراحی را بپردازد .
پیرﻣﺮﺩ همینکه برگه را گرفت ؛ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔتن ﻣﺎ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺨﻔﯿﻒ ﺑﺪﻫﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ .
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻔتن ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺭﺍ ﻗﺴﻄﯽ بگیریم
ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﺷﺪﯾﺪﺗﺮ ﺷﺪ
ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪنﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭﺟﺎﻥ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ تو را ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ
نمیتوانی هزینه را ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯼ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺑﻠﮑﻪ
ﺍﯾﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ٧٠ ﺳﺎﻝ به من ﻧﻌﻤﺖ ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻋﻄﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ برگه تسویه حسابی ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩ .
ﭼﻘﺪﺭ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ به ﻣﺎ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ داده ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﺪ جز اینکه با او باشیم …
ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺎ ﻗﺪﺭ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺷﮑﺮﺵ ﺭﺍ به جا
نمی آوریم ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺭﺍ از دست بدهیم …

155784445413810911976262442347851208531362408436.jpg

2 نظر »

هم چوب را خورد و هم پیاز را و هم پول را داد

ارسال شده در 24 اردیبهشت 1398 توسط پارلا در بدون موضوع

فردی محاکمه شـد. برای او سـه مجازات مـعین شد و از او خواسته بودند یکی از آنهارا انتخاب کند. مجازات اول پرداخت پـول به عنوان جریمه بود، مجازات دوم تحمل تازیانه وکتک بود و مجازات سوم خـوردن یک #کیسه_پیاز بـود بدون آنکه همـراه پیازها ، آب یا چیـز دیگری بخورد

متهم حق انتخاب داشت وچون خسیس بودکمی فکر کرد که خوردن پیاز از کتک و پرداخت پول بهتره، لذا خوردن پیاز را انتخاب کرد وشروع کرد به خـوردن پیاز

دو سـه تا پیاز کـه خـورد دیگـه نتوانست پس انصـراف داد. اورا مخیر به پرداخت پول یا کـتک نمـودند . او که #تازیانه را قابل تحمل‌تر نسبت به پرداخت پول می ‌دانست، تازیانه راانتخاب کرد. هنوز چند تازیانه نخورده بود که انصراف داد و در نهایت مـرد خسیس مجبـور شـد مقداری پول پرداخت کند و رضایت بگیرد

از آن روز به بعد ، درباره فردی که زیادی طمع می‌کند، یا به خیال به دست آوردن سودهای دیگـر ، زیان های ظاهراً کـوچک را میپذیرد اما عملاً به خواسته‌ اش نمی ‌رسد ، می‌ گویند هم #پیاز را خورد ، هم فلک شد و هم پول داد. یاد چه می‌افتید

1557843983c5f39133-be65-4196-b02f-edca7e04a9cd.jpeg

نظر دهید »

بعضی بزرگ زاده می شوند

ارسال شده در 23 اردیبهشت 1398 توسط پارلا در بدون موضوع

تقدیم به همه ی بزرگواران


پسر بچه فقیری وارد کافی شاپ شد
پسر پرسید:
بستنی شکلاتی چند است؟
خدمتکار گفت 50 سنت.پسرک پول خردهایش را شمرد بعد پرسید بستی معمولی چند؟
خدمتکار با بی حوصلگی گفت :35 سنت
پسر گفت بستنی معمولی بیاورید.
خدمتکار یک بستنی از ته مانده های بستنی های دیگران آورد و صورت حساب را به پسرک دادو رفت،
پسر بستنی را تمام کرد پولش را به صندوق پرداخت کرد ورفت.
هنگامی که خدمتکار برای تمیز کردن میز رفت گریه اش گرفت ،پسر بچه درروی میز 15سنت انعام گذاشته بود در صورتی که میتوانست بستنی شکلاتی بخرد.
شکسپیر زیبا میگوید:
بعضی بزرگ زاده می شوند،
برخی بزرگی را بدست می آورند،و بعضی بزرگی را بدون اینکه بدانند باخود دارند.

15577605270_321802001361034904_jazzaab_ir.jpg

نظر دهید »

مناجات نامه

ارسال شده در 21 اردیبهشت 1398 توسط پارلا در بدون موضوع

خدایا ?
در این ماه مبارک رمضان?
برایمان بنویس :✍️
قلـــب بی گـناه
ذهن قرآنی
و فـکر ربانــی
زبــان ذاکـــر
و قلــب خاشــع
و نفــس با اطمینــان
روح بلــند همـــت
و توبه نصــوح از همــه گناهـــان
ونیــکیِ روزه هــایمان ونمـازهایــمان

نظر دهید »

سواد زندگی

ارسال شده در 21 اردیبهشت 1398 توسط پارلا در بدون موضوع

#سوادزندگی



غصه زیاد است ،
ولی خوردنی نیست …
غصه ها را نباید خورد ،
باید دور ریخت …
باید با تمامِ بی توجهیِ جهان ، کلافه شان کرد …
شاید از رو رفتند …
به قولِ مادر بزرگم ؛
قحطی که نیست !!!
همیشه چیزهایِ بهتری برایِ خوردن پیدا می شود …
چرا هوا نخوریم ؟!
چرا شاد نباشیم ؟!
وقتی قراراست با غصه خوردن ، هر روز پیرتر شویم …
وقتی قرار است چیزی درست نشود !
بیخیالِ غصه ها …
شال و کلاه کن ؛
خیابان ها منتظرند …

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 71
  • 72
  • 73
  • ...
  • 74
  • ...
  • 75
  • 76
  • 77
  • ...
  • 78
  • ...
  • 79
  • 80
  • 81
  • ...
  • 92
 خانه
 و لربک فاصبر
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

N.rezaei1362

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آشپزی
  • آیات قرآن
  • احکام
  • اخبار
  • انرژی مثبت
  • بدون موضوع
  • حکایت
  • خاطرات
  • خانواده
  • داستانک
  • دعا
  • سخن بزرگان
  • شعر
  • شعر
  • ضرب المثل
  • طبیعت
  • طنز
  • عکس
    • عكس نوشته
  • فرزندپروری
  • متن ادبی
  • مناجات
  • مناسبتی
  • مهارت ها
  • مهدویت
  • ورزش
  • يادبودها
  • پاسخ به پرسش‌ها
  • پندانه
  • پیام روزانه
  • کارتولیدی
  • کلیپ

Random photo

یک صحنه در اینستاگرام و حرفی که بر دلم نشست...

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان