موضوع: "بدون موضوع"
سال های اول رسیدن تکلیفم اواخر اسفندماه بود
آن زمان که بیشتر خانه¬ها موقع افطار و به ویژه سحر از رادیو برای اطلاع از اذان صبح استفاده می¬کردند و مثل الان نبود که هر کس برنامه بادصبا و …. روی گوشی¬اش نصب باشد یا اینکه با دسترسی به اینترنت به راحتی بتواند از وقت شرعی باخبرشود، در منزل ما هم از تلوزیون و بیشتر رادیو در هنگام سحر برای اطلاع از وقت شرعی استفاده می¬کردیم.
خواهرم که 6سال از من بزرگتر بود و تجربه روزه¬داریش از من بیشتر بود و روزهای نسبتا بلند اردیبهشت و فروردین را پشت سر گذاشته بود. بعد از خوردن سحری که مسواک میزدیم، خوردن آب فراوان را به من توصیه می¬کرد تا مبادا در روز تشنه¬ام شود. به محض اینکه گوینده رادیو در ضمن پخش دعای سحر شماره معکوس زمان باقیمانده به اذان را اعلام می کرد مثلا میگفت سجاده نشینان کوی یارپانزده دقیقه دیگر تا اذان صبح به افق…باقی مانده است.
خواهرم شروع میکرد به ریختن آب در لیوان من و خودش. آب سرد در هوای سرد زمستان….
مادرم که با رادیو دعای سحر را زمزمه میکرد با نگاهایش که تعجب را به همراه داشت ما را از خوردن آب نهی میکرد.
اما همچنان خواهرم دست بردار نبود شاید میخواست من که تازه سالهای اولم هست در روز تشنه ام نشود. گاهی انقدر این آب خوردنمان ادامه پیدا می کرد و نزدیک اذان میشد شاید فرشته ها از خدا درخواست ویدئو چک داشتند. بگذریم انقدر به توصیه خواهرم آب میخوردیم که اگر ماهی در شکممان مینداختند غوطه¬ور شد.
این خاطره ها گذشت، الان دیگر آن جمع 5 نفره ما با ازدواج خواهر و برادرم و بیماری پدر و مادرم دیگر در سفره های سحری و افطار نیست و من تنها سحری و افطار میخورم. و حسرت چند ساله برام مونده یاد اون دورهمی ها سحری و افطاری بخیر
#روزه_اولی
#اولین_روزه
#میلاد_کریم_اهل_البیت
#میلاد_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#کلیپ_مذهبی
#کلیپ_تولیدی
ساعات پایانی روز که میشود
نور طلایی خورشید با رنگ سبز این گندمک های زیبا تلاقی میکنند
درخشش خورشید بر این مهمانهای عیدانه
روح خسته از روزمرگیها
را لحظاتی لطافت و آرامش میدهد
و شاید بی ارتباط به این نباشد که از کودکی زردی را که خوشرنگ و روح بخش باشد را دوست داشتم
#یک_عکس_یک_جمله
#عکس_تولیدی
#متن_تولیدی
به نظرم بعضی آدما مهندس زندگی آدمن
انقدرر خوب به حرفات #گوش میکنن
انقدرر خوب درکت میکنن
انقدرر خوب دلتو به زندگی #قرص میکنن و…
خلاصه که بنظرم باید #روزمهندس رو به اینا هم تبریک گفت☺💟
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#حمام_زنانه
عبارت مثلی بالا هنگامی به کار می رود که در مجلس یا محفلی در آن واحد هر دو تن دو به دو با آواز بلند و بدون رعایت نظم و ترتیب با یکدیگر گفتگو کنند و آنچنان قشقرقی راه بیندازند که هیچ یک از افراد آن جمعیت حرف و سخنشان برای دیگران مفهوم نگردد .
در چنین مورد اصطلاحاً گفته می شود حمام زنانه شده است و یا به عبارت دیگر طاس گم شده است که در هر دو صورت پای حمام زنانه و حمامیان در میان است که باید دید در حمام زنانه قدیم چه می گفته اند و اصولاً چه مطالب و موضوعاتی مطرح شده است که گفتگو در حمام زنانه به صورت ضرب المثل درآمده است .
سابقاً در کلیه شهرها و روستاهای ایران حمام عمومی با خزینه وجود داشت که چند متر پایینتر از سطح زمین ساخته می شد ” تا آب جاری کوچه و خیابان بر آن سوار شود ” و گنبدهای بزرگی سقف آن را تشکیل می داد و بر روی این گنبدها سوراخهایی تعبیه کرده ورقه های نازکی از سنگ مرمر و یا شیشه های نسبتاً محکم و مقاوم قرار می داده اند تا نور خورشید بتواند از آن عبور کرده صحن حمام و خزینه و سربینه رختکن و پستوهای حمام را روشن کند .
گرمابه های قدیم از طلوع آفتاب تا ساعت هشت صبح ، مردانه بود و از آن ساعت تا ظهر و حتی چند ساعت بعدازظهر در اختیار زنان و بانوان قرار می گرفت که این طولانی شدن مدت حمام خانمها بدون حکمت و علت نبوده است زیرا مردان جز نظافت و تطهیر و انجام فرایض مذهبی کار دیگری نداشته اند و مخصوصاً مشاغل و گرفتاریهای زندگی و تحصیل و تامین معاش خانواده ، آنان را مجبور می کرد که هر چه زودتر از حمام خارج شوند و به کار و زندگی روزانه خود بپردازند ولی زنان و بانوان تنها خودشان نبوده اند که پس از شستشو و نظافت از حمام خارج شوند بلکه یک یا چند بچه قد و نیم قد را که همراه می آورده اند باید چرک گیری کنند و چند بار با صابون بشویند که همین کار مدتی از وقت حمام را می گرفت .
گاهی به دستها و پاها و موی سر خود حنا می بسته اند که این کار نیز خالی از اشکال و دشواری نبوده است .
از این مسایل و عوامل که بگذریم به گفته سیاح فرانسوی گاسپاردروویل :
” … زنان ایرانی حمام را بهترین نقطه تجمع خویش می دانند . دید و بازدیدها در حمام صورت می گیرد و در هر گوشه ای از آن جوخه ای از زنان که مشغول درددل اند به چشم می خورد . سر صحبت از وضع خانواده ها در گرمابه ها باز می شود . اشارات رشک آلوده و شکوه و شکایات و صلاح اندیشی با گیس سفیدان و پیرزنان ، صحنه حمام را به صورت ساحت دادگاه در می آورد .”
تنها فرصت و مجال حمام زنانه بود که به آنها امکان می داد تا با علاقه مندان و دوستان یکدل همدلی کنند بی آنکه ساعیان و سخن چینان در آن غوغا و جنجال گوشخراش حمام زنان بتوانند استراق سمع کنند و گفته های آنان را بزرگ و بزرگتر کرده و تحویل شوهر و هوو و مادرشوهر و خواهرشوهر و جز اینها بدهند .
آری ، حمام زنانه محل گفت و شنیدهایی بود که دو به دو می گفتند و می شنیدند در حالی که حرفهایشان در آن سروصداهای بی امان برای دیگران ” که آنها نیز به خود مشغول بوده اند ” مفهوم نبوده و همین فلسفه و مورد استفاده حمام زنانه آن را به صورت ضرب المثل درآورده است .