آدم هاي بزرگ
کنار پل عابر پیاده خلوت،رفتگر محترمی لقمهای میخوردند.
تا من رو دیدند لقمه دیگهای رو که تو کیسه بود
به سمتم تعارف کردند و گفتند: بفرمایید خانم
گفتم نوش جان، خدا قوت
و با خودم فکر کردم چقدر این شهر رو دوست دارم؛
تهرانی که با همه سختیهاش،
آدمهایی با دل بزرگ خیلی زیاد داره.