دو رکعت عشق
«وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعِینَ».
با نامت آغاز می¬کنم با نام تو که بخشنده و مهربانی، حمد و سپاس مخصوص ذات توست، ای پرورش¬دهنده عالمیان. تو که رحمانیتت را از هیچ¬کس دریغ نمی¬داری و مقربانت را مخلَص خود می¬گردانی. ای پادشاه هستی می¬خواهم تنها عبد تو باشم اما ملوکان ذهنم بی¬شمارند و مانع استعانتم می¬شوند. معبودم! می¬خواهم از ره کوتاه و سهل¬الوصول بگذرم تا به تو برسم اما بیراهه¬ها فراوانند و دل¬فریب ….
ای یکتای بی¬همتا! خود را «لم¬یلد و لم¬یولد» خواندی اما مال و فرزندانمان را زینت حیات دانستی و بازدارنده از یادت. ای سبحان! در مقابلت قامت خم می¬کنم اما دل هنوز خم نشده و سر¬سپرده بزرگی امیال …
ای بلند مرتبه! سر بر آستانت می¬نهم اما گویی این افتادگی از عظمتت نمی¬باشد بلکه از منیت¬های خود به ستوه آمده¬ام که دیگر قدرت برخاستنم نیست. ای توّاب! چون دست پرورندگی¬¬ات را هیچ¬گاه از کسی دریغ نمی¬داری این بار نیز دستم را در واپسین لحظات می¬گیری و از دیو درونم می¬رهانی. به یاریت سرراست می¬کنم و حمدت را می¬گویم و به حق بهترین بنده و پیغامبرت قَسمت می¬دهم که مرا به حال خود وا¬مگذار!
#قلم_خودم