هم چوب را خورد و هم پیاز را و هم پول را داد
فردی محاکمه شـد. برای او سـه مجازات مـعین شد و از او خواسته بودند یکی از آنهارا انتخاب کند. مجازات اول پرداخت پـول به عنوان جریمه بود، مجازات دوم تحمل تازیانه وکتک بود و مجازات سوم خـوردن یک #کیسه_پیاز بـود بدون آنکه همـراه پیازها ، آب یا چیـز دیگری بخورد
متهم حق انتخاب داشت وچون خسیس بودکمی فکر کرد که خوردن پیاز از کتک و پرداخت پول بهتره، لذا خوردن پیاز را انتخاب کرد وشروع کرد به خـوردن پیاز
دو سـه تا پیاز کـه خـورد دیگـه نتوانست پس انصـراف داد. اورا مخیر به پرداخت پول یا کـتک نمـودند . او که #تازیانه را قابل تحملتر نسبت به پرداخت پول می دانست، تازیانه راانتخاب کرد. هنوز چند تازیانه نخورده بود که انصراف داد و در نهایت مـرد خسیس مجبـور شـد مقداری پول پرداخت کند و رضایت بگیرد
از آن روز به بعد ، درباره فردی که زیادی طمع میکند، یا به خیال به دست آوردن سودهای دیگـر ، زیان های ظاهراً کـوچک را میپذیرد اما عملاً به خواسته اش نمی رسد ، می گویند هم #پیاز را خورد ، هم فلک شد و هم پول داد. یاد چه میافتید